کد مطلب:108925 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:254

خطبه 003-شقشقیه












[صفحه 105]

خطبه الشقشقیه آگاه باش به خدا سوگند به خود پوشاند خلافت را پسر ابی قحافه (ابوبكر) و حال آنكه او می دانست محل من از آن محل قطب (مدار) است از آسیا سرازیر می شود از من سیل علوم و بالا نمی آید به سوی من پروازكننده ای پس فروكشیدم نزد آن جامه صبر را و درنوردیدم از خلافت تهیگاه را و به اندیشه فرورفتم میان اینكه حمله آرم به دست بریده یا صبر كنم بر تاریكی كوركننده به نهایت پیری می رسد در آن بزرگسال و پیر می شود در آن خردسال و رنج می كشد در آن مومن تا برسد به پروردگارش (بمیرد) پس دیدم كه صبر كردن بر این ظلمت سخت عاقلانه است پس صبر كردم و حال آنكه در چشم خاشاك و در گلو استخوان بود می بینم میراث خود را به غارت رفته

[صفحه 105]

تا گذشت اول (ابوبكر) به راه خود (مرد) و انداخت خلافت را به سوی پسر خطاب (عمر) پس از خودش پس از آن مثل زد به گفتار اعشی چقدر فرقست میان روز من بر كوهان شتر و دوزخیان برادر جابر ای شگفتا وقتی كه او درخواست نسخ می كرد از خلافت در زمان زنده بودنش ناگاه عقد كرد خلافت را برای دیگری پس از وفات خودش هرآینه سخت شد آنچه نصف كردند (عمر و ابوبكر) دو پستان خلافت را پس گردانید آن را در طبیعت درشت غلیظ می شد زخم آن و درشت بود مس كردن آن و بسیار بود بسر درآمدن در آن و عذرخواهی كردن از آن صاحب آن طبیعت مانند سوار شتر سركش است اگر زمام بكشد آن را بینی خود را پاره می كند و اگر زمام او رها شود داخل به مهالك شود پس مبتلا شدند مردم به خدا سوگند به بیراهه رفتن و رمیدن (از راه راست) و به حالهای گوناگون درآمدن و رفتن در عرض راه پس صبر كردم بر درازی مدت و سختی اندوه

[صفحه 106]

تا چون درگذشت به راهش قرار داد خلافت را در میان جماعتی گمان كرد من یكی آنها هم پناه می برم به خدا از این شوری چه زمانی عارض شد شك در من با اول از آنها تا برگشتم همردیف شدم به اینگونه مانندها لیكن من (برای مصلحت) نزدیك شدم به زمین هرگاه نزدیك شدند و پرواز كردم هرگاه پرواز كردند پس میل كرد از من مردی از ایشان برای كینه اش و میل كرد دیگری از من برای دامادی خود با زشتی و زشتی

[صفحه 106]

تا برخاست سومی آن قوم (عثمان) بلندكننده بود هر دو زیر بغل خود را میان موضع بیرون دادن و خوردنش و برخاست با او پسران پدرش می خوردند مال خدا را مانند خوردن شتر با میل تمام گیاه بهار را تا باز شد ریسمان تابیده او در كشتن او شتاب كرد بعد از زخمها عمل او و برو انداخت او را پرخوری او

[صفحه 106]

و نترسانید مرا مگر آنحالیكه مردم مانند موی گردن كفتار به سوی من می ریختند از هر طرف تا اینكه پایمال شدند حسن و حسین و پاره شد دو طرف ردای من گردآمده بودند دور من مانند رمه گوسفند چون برخاستم به امر (خلافت) بیعت را شكستند گروهی و بیرون رفتند (از اطاعت) گروه دیگر و ستم كرد دیگران گویا آنها نشنیده اند گفتار خدا را جائیكه می فرماید این سرای آخرت است قرار می دهم آن را برای كسانی كه نمی خواهند سركشی را در زمین و نه تباهی را و سرانجام نیكو برای پرهیزگاران است بلی به خدا سوگند شنیدند آن را و در گوش گرفتند آن را ولكن شیرین شد دنیا در چشمهای آنها و به شگفت آورد آنها را زینت آن

[صفحه 106]

آگاه باشید سوگند به كسی كه شكافت دانه را و آفرید انسان را اگر نبود حاضر شدن حاضر و قائم شدن حجت به سبب وجود یاری دهنده و آنچه فراگرفت خداوند بر علماء كه آرام و راضی نباشند بر سیری ستمكار و نه بر گرسنگی ستمدیده هرآینه می انداختم ریسمان خلافت را بر كوهان آن و هرآینه سیراب می كردم آخر آن را با كاسه اول آن و هرآینه یافتید دنیای خودتان این را بی مقدارتر نزد من از خلط عطسه بز


صفحه 105، 105، 106، 106، 106، 106.